خیمۀ مدور و خیمۀ گرد و قلندری. (ناظم الاطباء) (از برهان). خیمۀ گرد مدور را گویند و آن را گنبدی نیز خوانند و معرب آن شش خانج است و در این زمان چنین خیمۀ گنبدمانند را که یک ستون در میان دارد چادر قلندری خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا). ششخانه. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به شش طاق و شش خانه شود، پرده. (ناظم الاطباء) (برهان) ، پردۀ در قصر. (ناظم الاطباء) ، سراپرده. (برهان) ، (اصطلاح نرد) خانه ششم نرد. ششمین خانه تخته نرد که هریک از حریفان را دو ششخانه باشد. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شش گاه شود
خیمۀ مدور و خیمۀ گرد و قلندری. (ناظم الاطباء) (از برهان). خیمۀ گرد مدور را گویند و آن را گنبدی نیز خوانند و معرب آن شش خانج است و در این زمان چنین خیمۀ گنبدمانند را که یک ستون در میان دارد چادر قلندری خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا). ششخانه. (فرهنگ جهانگیری). رجوع به شش طاق و شش خانه شود، پرده. (ناظم الاطباء) (برهان) ، پردۀ در قصر. (ناظم الاطباء) ، سراپرده. (برهان) ، (اصطلاح نرد) خانه ششم نرد. ششمین خانه تخته نرد که هریک از حریفان را دو ششخانه باشد. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شش گاه شود
عمارتی که دارای شش درگاه باشد. (ناظم الاطباء) ، خیمۀ گرد را گویندو آن را گنبدی نیز نامند. معرب آن شش خانج است. (فرهنگ جهانگیری) (برهان). رجوع به شش طاق و شش خان شود. - شش خانه تفنگ، تفنگ خان دار و شمخال. (ناظم الاطباء). ، کنایه از عالم است: مشتری بر طالع ایام تو موقوف کرد هر سعادت کاندرین شش خانه اسطرلاب یافت. سراج سکزی (از آنندراج). ، (اصطلاح موسیقی) نوعی از ساز. (ناظم الاطباء). پرده. (فرهنگ جهانگیری)
عمارتی که دارای شش درگاه باشد. (ناظم الاطباء) ، خیمۀ گرد را گویندو آن را گنبدی نیز نامند. معرب آن شش خانج است. (فرهنگ جهانگیری) (برهان). رجوع به شش طاق و شش خان شود. - شش خانه تفنگ، تفنگ خان دار و شمخال. (ناظم الاطباء). ، کنایه از عالم است: مشتری بر طالع ایام تو موقوف کرد هر سعادت کاندرین شش خانه اسطرلاب یافت. سراج سکزی (از آنندراج). ، (اصطلاح موسیقی) نوعی از ساز. (ناظم الاطباء). پرده. (فرهنگ جهانگیری)
گردکانی که درون آن را خالی کرده پر از سرب کنند و بدان قماربازی کنند. (ناظم الاطباء). کهجه. (دهار). کجه. (دهار). معرب شش خان و شش خانه. (از آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به شش خنج شود
گردکانی که درون آن را خالی کرده پر از سرب کنند و بدان قماربازی کنند. (ناظم الاطباء). کهجه. (دهار). کجه. (دهار). معرب شش خان و شش خانه. (از آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به شش خنج شود
تمام چیزی کل شی (زمین چیزی زمین خانه و غیره) (چه دانگ 6، 1 هر چیز است و شش دانگ 6، 6)، معادل سه اکتاو است. توضیح این که در تداول گویند فلانی شش دانگ می خواند من باب مبالغه است و کسی نمی تواند سه اکتاو بخواند
تمام چیزی کل شی (زمین چیزی زمین خانه و غیره) (چه دانگ 6، 1 هر چیز است و شش دانگ 6، 6)، معادل سه اکتاو است. توضیح این که در تداول گویند فلانی شش دانگ می خواند من باب مبالغه است و کسی نمی تواند سه اکتاو بخواند
گونه ای گیاه خاردار از تیره چتریان که دارای برگهای نسبتا بزرگ با بریدگی های عمیق است. لبه تضاریس به خار تیزی منتهی می شود (وجه تسمیه این گیاه پهنک برگ آن است) گلش سفید آبی رنگ است. این گیاه در مزارع و لبه جوییهای اکثر نقاط دنیا از جمله ایران فراوان است قرصنعه قرسعنه ایرنج قرصنه شنذاب شوکه ابراهیم ارینجیون ارنجیون کما فیطوس
گونه ای گیاه خاردار از تیره چتریان که دارای برگهای نسبتا بزرگ با بریدگی های عمیق است. لبه تضاریس به خار تیزی منتهی می شود (وجه تسمیه این گیاه پهنک برگ آن است) گلش سفید آبی رنگ است. این گیاه در مزارع و لبه جوییهای اکثر نقاط دنیا از جمله ایران فراوان است قرصنعه قرسعنه ایرنج قرصنه شنذاب شوکه ابراهیم ارینجیون ارنجیون کما فیطوس